ایرانشان

ایرانشان

بخش ۲۸۱ - یافتن دو کان زر

۱

دو کانِ گزیده به چنگ آمدش

که زرّ گرامی چو سنگ آمدش

۲

یکی کان ازآن سوی شهر سوان

به دو هفته در زیر ریگ روان

۳

کشیده به عیذاب و مرز حبش

چنان گوهر پاک خورشیدفش

۴

به راهی که گر تیر برداشتی

چنان راه بیراه بگذاشتی

۵

نه آباد جایی و نه چاهی بر آب

همه ریگ جوشیده از آفتاب

۶

به نزد سَکِمّاسَه کان دگر

که زرّی ندیدی از آن پاکتر

۷

چو از روبله بگذری هفت روز

پدید آمد آن کان گیتی فروز

۸

چنین تا به مرز سیاهان زفت

زبانه کشیده ست زرّ، ای شگفت

۹

نپرّد در آن راه پرّان عقاب

ز بی آبی و تابش آفتاب

۱۰

همه گنجها زیر رنج اندر است

همه شادکامی به گنج اندر است

۱۱

یکی خاربن در همه مرز و بوم

نیابی ز ریگ روان و سموم

۱۲

به گاه بهاران و گاه خزان

همی گنجها را ببالید از آن

۱۳

چو خودکامه از باختر بازگشت

سراسر جهان زو پُر آواز گشت

تصاویر و صوت

کوش نامه به کوشش جلال متینی - حکیم ایرانشان بن ابی الخیر - تصویر ۵۸۱

نظرات