ایرانشان

ایرانشان

بخش ۳۳ - پرسش اسکندر درباره ی کوش

۱

بدو گفت کای مایه ی سنگ و هوش

تو هیچ آگهی داری از کار کوش؟

۲

که من چون همی آمدم با سپاه

به ره بر یکی سنگ دیدم سیاه

۳

بر او پیکری زشت کرده بپای

نبشته ست بر دست او رهنمای

۴

که این پیکر کوش، شاه جهان

بر او آشکارا شده هر نهان

۵

به گیتی ز شاهان برآورده نام

رسیده فزون از سه پانصد به کام

۶

به گیتی نبیند کس، آن کاو بدید

که داند رسیدن بدان کاو رسید؟

۷

در آن آرزویم کزآن داستان

شوم آگه، ای مایه ی راستان

۸

اگر هیچ آگاهی از کار اوی

یکی رنجه شو، مر مرا بازگوی

تصاویر و صوت

کوش نامه به کوشش جلال متینی - حکیم ایرانشان بن ابی الخیر - تصویر ۱۹۸

نظرات