ایرانشان

ایرانشان

بخش ۳۳۹ - کشته شدن سلم

۱

بدان سان دوان سوی لشکر شتافت

نشان یکی چوب کشتی بیافت

۲

همه سوخته بود سالار نو

که بازار نو بود و کردار نو

۳

سراسیمه شد شاه نو در رسید

پسِ شاه نو نیز لشکر رسید

۴

به خون برادر گرفتار شد

چو خون کرد ناچار خون خوار شد

۵

چنین گفت مر شاه را رهنمون

که ریزنده خون را بریزند خون

۶

به خون ای پسر تا نیازی تو دست

که بویش گزند است و بارش کیست

۷

به دریا کنارش به دو نیم کرد

دل رومیان را پُر از بیم کرد

تصاویر و صوت

کوش نامه به کوشش جلال متینی - حکیم ایرانشان بن ابی الخیر - تصویر ۶۵۳

نظرات