ایرانشان

ایرانشان

بخش ۳۶ - آوارگی جمشیدیان و زاده شدن آتبین

۱

ز بیم بداندیش کوش، آن گروه

گریزان همه ساله در دشت و کوه

۲

گهی چون پلنگان به کُه در دوان

گهی چون نهنگان به دریا روان

۳

بدین رنج و سختی همی زیستند

زمان تا زمان زار بگریستند

۴

چو بگذشت ششصد بدین سالیان

برون رفت نونک به مرگ از میان

۵

مر او را پسر پیش از او مرده بود

از او تخت، گردون تهی کرده بود

۶

مهارو بُدی نام فرزند او

بر او شادمان خویش و پیوند او

۷

زنش کودک آورد چون او بمرد

همان گه مر او را به دایه سپرد

۸

چو نونک بدید، آتبین کرد نام

زن و مرد گشته بدو شادکام

۹

چو جان گرامی همی داشتش

یکی روز بی کام نگذاشتش

۱۰

ندانست کس کآن نه فرزند اوست

نبیره ست اگر خویش و پیوند اوست

۱۱

چو نالنده شد، مردمان را بخواند

بسی ز آتبین داستانها براند

۱۲

که بر من سرآید همی سال و ماه

شما را کنون آتبین است شاه

۱۳

پرستش کنید آتبین را چنان

که کردید ما را به چیز و به جان

۱۴

که از پشت او باشد آن شهریار

که از مارپیکر برآرد دمار

۱۵

کند گیتی از دیو و جادو تهی

نهد بر سر خویش تاج شهی

۱۶

جهان را بیاراید از داد و دین

بخواهد ز ضحّاک ناباک کین

۱۷

سپاه آتبین را پرستش نمود

همی بود در بیشه زآن سو که بود

تصاویر و صوت

کوش نامه به کوشش جلال متینی - حکیم ایرانشان بن ابی الخیر - تصویر ۲۰۱

نظرات