ایرانشان

ایرانشان

بخش ۵ - در نعت النّبی صلّی الله علیه

۱

سرِ داد پیغمبر پاکدین

اگر خواستی گنج روی زمین

۲

بر او آشکارا شدی بی گمان

بر او زر بباریدی از آسمان

۳

کسی کاو نهاد از برِ عرش پای

همان برتر از قاب قوسینش جای

۴

عنان کش بود پیش او جبرئیل

ببیند بهشت و می سلسبیل

۵

بخندد به روی اندرش گرگ و شیر

بغلتد به خاک اژدهای دلیر

۶

به شمشیر دین آشکاره کند

فرشته به رویش نظاره کند

۷

برآید برآرد به فرمانش ابر

نیایش کند پیش او شیر و ببر

۸

به یک شب دو گیتی ببیند تمام

به گوشش درآید ز یزدان سلام

۹

به انگشت مه را کند بر دو نیم

چرا تنگ باشد بر او زرّ و سیم

۱۰

جهان را بدان گرسنه خود بخواست

چو دانست کاین جای؛ جای فناست

۱۱

از آغاز چون آدمی آفرید

شد از شکل نام محمد پدید

۱۲

سرش میم و دو دست حی لامحال

شکم میم و دیگر دو پایش چو دال

۱۳

شنیدی که یزدانش چون پیش خواند

نه زر ماند از او باز و نه سیم ماند

۱۴

همان دخترش کرد با او گله

که از آسن دستم شده آبله

۱۵

تو گر مردمی آز کوتاه کن

به پیغمبر خویشتن راه کن

۱۶

ز هر چیز ورزی، فزونی بده

به دادن سپاسی به کس برمنه

۱۷

ز ما آفرین برچنان نیکبخت

فزونتر زباران و برگ درخت

تصاویر و صوت

کوش نامه به کوشش جلال متینی - حکیم ایرانشان بن ابی الخیر - تصویر ۱۵۰

نظرات

user_image
جهن یزداد
۱۴۰۲/۰۹/۰۴ - ۲۱:۱۲:۴۶
هنگامی که شاهنامه و کارهای اسدی طوسی و ابوشکور بلخی و رودکی میخوانیم سستی ار دگران را در میبابیم