جمال‌الدین عبدالرزاق

جمال‌الدین عبدالرزاق

شمارهٔ ۱۰۱

۱

جان من گوئی زتن می بگسلد

یار من هرگه زمن می بگسلد

۲

رشته عهدی که خود بندد همی

بی سبب هم خویشتن می بگسلد

۳

تافکند او دامن اندر پای حسن

سرو دامن از چمن می بگسلد

۴

عشقبازی نیک داند دل و لیک

اولین بازی رسن می بگسلد

۵

از ضعیفی گر همی نالم چونای

همچو چنگم رگ ز تن می بگسلد

۶

هرچه گویم بوسه، میگوید که زر

چون کنم اینجا سخن می بگسلد

تصاویر و صوت

نظرات