
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۱۰۲
۱
رخ تو طعنه بر ماه فلک زد
سمندت خاک در چشم ملک زد
۲
دولعل تو خرد را دیده بردوخت
دو جزع تو سمارا برسمک زد
۳
عیار ماه گردون داشت نقصان
چو نقد خویش با تو در محک زد
۴
اگر ازتو نماند مه عجب نیست
که باشش نقطه پروین کم زیک زد
۵
زشرمت شد نهان در خاک خورشید
چو حسنت خیمه چون مه بر فلک زد
۶
بساکز هجر تو خون جگر خورد
کسی کو باغمت نان و نمک زد
تصاویر و صوت

نظرات