
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۱۰۵
۱
چگونه عاشقی را جان بماند
که چندین روز بی جانان بماند
۲
دریغا جان که رفت اندر سردل
بدل راضی شدم گر جان بماند
۳
زهجرت هر شبی چندان بنالم
کز آه من فلک حیران بماند
۴
ز دیده اشک چندانی برانم
که چرخ از آب سرگردان بماند
۵
ز تو چشم وفا هرگز ندارم
جفا کن تا توانی کان بماند
نظرات