
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۱۱
۱
بر من ز عشق دوست بنوعی قیامتست
جانم ز عشق در همه عالم علامتست
۲
از روزگار خویش مرا صد شکایتست
وز دوستان خویش مرا صد ملامتست
۳
گردل قبول نیست که کردم فدای تو
جان در میان نهاده بوجه غرامتست
۴
آن خط مشک رنگ تو یارب چه شاهدست
وان قد همچو سرو تو الحق قیامتست
۵
چندین هزاردست برو برگرفته سرو
حقا که از خجالت آن سرو قامتست
۶
با آنکه نیست با غم تو رنگ عافیت
گرهیچ بوی وصل بود هم سلامتست
تصاویر و صوت

نظرات