جمال‌الدین عبدالرزاق

جمال‌الدین عبدالرزاق

شمارهٔ ۱۲۲

۱

برداشتیم دل ز امیدی که داشتیم

بر برنداشتیم ز تخمی که کاشتیم

۲

آنخود چه روز بود که در وصل میگذشت

وان خود چه عیش بود که ما میگذاشتیم

۳

آن روزگار رفت که در دولت وصال

سر زافتاب و ماه همی برفراشتیم

۴

و اکنون که هست میل تو از ما بدیگری

باطل شد آن حساب و بیخ برنگاشتیم

۵

تو با حریف خویش بشادی نشین که ما

تن در زدیم و صبر بدل برگماشتیم

۶

آنگه که برگزیدی ما را زدیگران

ما ماتم وجود خود آن روز داشتیم

۷

بربود روزگار بقهر از بر منت

آری ز روزگار همین چشم داشتیم

تصاویر و صوت

نظرات