
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۱۲۷
۱
خود بخود خواستم اینعشق علی الله چکنم
محنت من ز من آمد گله زانمه چکنم
۲
نتوان خوردغم ار در ره او کشته شوم
صد هزارند چو من کشته درین ره چکنم
۳
همه دم گوئی از خشم که جانت ببرم
چند گوئی ببر و باز رهان وه چکنم
۴
پردلی شرط نباشد چوره عشق روی
من و زلف تو توکلت علی الله چکنم
۵
عمر بگذشت مرا و تو همیگوئی صبر
ور اجل دامن من گیرد ناگه چکنم
۶
برمن آنست که تا روز نخسبم زغمت
چون تو از ناله من نیستی آگه چکنم
۷
دورباد، ارتو جز از من بکسی درنگری
پس ببینی بحقیقت که من آنگه چکنم
تصاویر و صوت

نظرات