جمال‌الدین عبدالرزاق

جمال‌الدین عبدالرزاق

شمارهٔ ۱۳۶

۱

لحظه آن سنبل از گل وا فکن

واتشی در پیر و در برنا فکن

۲

پرتوی از نور رخسارت بتاب

غلغلی در عالم بالا فکن

۳

زاب آن چاه زنخدان چو سیم

قطره در نرگس شهلا فکن

۴

عاشقان را شربت جلاب ده

شکری زان لعل در دریا فکن

۵

در هوایت ذره سرگشته ام

آفتابا سایه بر ما فکن

۶

سر همی با ما گران داری چرا

چون جنایت افکنی پیدا فکن

۷

گرگناهی کرده ام اعلام کن

ور غباری هست بر صحرا فکن

۸

با لبت گفتم که بوسی بخش گفت

گر شتابی نیست با فردا فکن

تصاویر و صوت

نظرات