
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۱۳۷
۱
خون شد زفرقت تو دل مهربان من
بربست رخت از غم هجر تو جان من
۲
خوش میگذشت با تو مرا مدتی بکام
هجری بدین صفت نبد اندرگمان من
۳
بی وصل دلکش تو تبه گشت کار من
بیروی مهوش تو سیه شد جهان من
۴
دعوی دوستی من و مهر میکنی
وانگاه بشنوی سخن دشمنان من
۵
شادی دشمنان و فراق و جفای یار
هست از هزارگونه زیان بر زیان من
۶
ناکرده هیچ جرم براندی مرا زخویش
آه ار بدوستان رسد این داستان من
تصاویر و صوت

نظرات