
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۱۴۳
۱
عشق تو و محنتی ز سر تازه
در شهر فکنده باز آوازه
۲
سبحان الله که هر غمی کاید
چون پای برون نهد ز دروازه
۳
یکسر سوی دل همیرود گویم
هان کیست منم کئی غم تازه
۴
ننگم زوجود خویش میآید
کاین کار زحد گذشت و اندازه
نظرات