
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۱۴۹
۱
چه باشد اگر با همه دوستگاری
مرا گوئی ای خسته چون میگذاری
۲
نه با تو وصالی نه از تو سلامی
بنام ایزد الحق چه فرخنده یاری
۳
گهی نوش صرفی گهی زهر نابی
تو معشوقه نی مردم روزگاری
۴
مرا دوست خوانی پسم بار ندهی
زهی دوستداری زهی حق گذاری
۵
بسی جهد کردم که بگذاری این خو
چو سودی نمیداشت هم سازگاری
۶
چو گویم که بوسی تو گوئی که جانی
بده بوس و بستان بدین جان چه داری
۷
بمن بازده این دل ریش و رستیم
تو از این تقاضا من از خواستاری
تصاویر و صوت

نظرات