
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۱۵۳
۱
سر ما نیستت فسانه مگوی
سیر گشتی برو بهانه مجوی
۲
تو دگر یار تیز بازاری
واب تو میرود بدیگر جوی
۳
تو گل و لاله وزین معنی
هم دو روی آمدی و هم خود روی
۴
نه مسلمانی؟ آخر ای کافر
چه دلست این؟ دلی ز آهن و روی
۵
گفتی از تو چه برده ام آخر
دل من باز ده محال مگوی
۶
خود چه بگذاشتی بمن جز غم
بردی از من هر آنچه بردی بوی
۷
نیم جانی بماند با من و بس
واند گر آب خواه و دست بشوی
نظرات