
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۱۵۸
۱
دست من اگر همچو دلم تنگ نبودی
جز درسر آنزلف شبه رنگ نبودی
۲
زان تنگ شکرجانم بی بهره نماندی
گرخوی تو همچون دهنت تنگ نبودی
۳
گفتی خجلم زان بر تو کمترک آیم
باشد چه خوش این عذر اگر لنگ نبودی
۴
بس دورفتادیم ازان روی چو ماهت
ور رای تو بودی غم فرسنگ نبودی
۵
گویند که در صلح دهی بوسه بر آن لب
گردوست رها کردی خود جنگ نبودی
نظرات