
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۱۶
۱
عشقبازی با چو تو یاری خوشست
جان فدا کردن ترا کاری خوشست
۲
عاشقی گر خود همه درد دلست
درد دل از چونتو دلداری خوشست
۳
بست خورشید از تو زناری ز کفر
گر همه کفرست زناری خوشست
۴
گفتم از هجر تو جانم رفت گفت
گو بدوزخ نار تو ناری خوشست
۵
گوید آری چون بخواهم بوسه
گر دروغست ارنه این آری خوشست
۶
گفتمش دل باز ده گفتا کدام
خشک ریشه چونتو طراری خوشست
تصاویر و صوت

نظرات