جمال‌الدین عبدالرزاق

جمال‌الدین عبدالرزاق

شمارهٔ ۱۶۱

۱

دیدی که عاقبت سر آن هم نداشتی

کشتی مرا و رفتی و ماتم نداشتی

۲

گیرم نداشتی سر دل دوستی ما

باری زبان طال بقا هم نداشتی

۳

ما را بخوشحریف نبایست داشتن

کاخر متاع عشوه گری کم نداشتی

۴

جان خواستی تو از من و حالی بدادمت

یک بوسه خواستم تو مسلم نداشتی

۵

ما را میان اینهمه تیمار و درد دل

بگذاشتی و از غم ما غم نداشتی

۶

گویم که باز ده دل من گوئیم بطنز

اول تو داشتی زچه محکم نداشتی

تصاویر و صوت

نظرات