
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۱۶۲
۱
دوش در گلستان سحرگاهی
پرده برداشت غنچه ناگاهی
۲
چشم بلبل بر او فتاد از دور
کرد ربی و ربک اللهی
۳
گل بصد لطف گفت خندانش
برگ مهمان بساز یک ماهی
۴
گفت نرگس فدای مقدم گل
شکل این شش ستاره و ماهی
۵
بهر گل دارم این ببار آری
چه کند سیم؟ عمر کوتاهی
۶
بر نرگس دوید بلبل و گفت
که تو بر لشگر چمن شاهی
۷
عاشقی مفلسم حریف بدست
وجه یک ماه چاره راهی
۸
منم امروز از زر و سیمت
وامخواهی برای دلخواهی
۹
تا بآن عاشقیت آموزم
تا کنم مطربیت گه گاهی
نظرات