
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۱۶۹
۱
بیگانه وار یار ز من بگذرد همی
من میکنم سلام و بمن ننگرد همی
۲
خود هیچ التفات بمردم نمیکند
ما را بهیچ روی بکس نشمرد همی
۳
هر قصه که دل بنویسد زهجر او
چشمم بدست اشک همه بسترد همی
۴
آری کنند جور بعشاق پر ولیک
او خود زحد قاعده بیرون برد همی
۵
در عشق شرط نیست شکایت ز یار خویش
ورچه مرا فراق بدان آورد همی
۶
بر هر صفت که باشد جانی همیکنم
کاینمایه عمر ناخوش و خوش بگذرد همی
نظرات