جمال‌الدین عبدالرزاق

جمال‌الدین عبدالرزاق

شمارهٔ ۱۷۳

۱

آه ار ترا ز درد دل من خبر شدی

این انده دراز مگر مختصر شدی

۲

چندان سخن که دوش بگفتم زحال خویش

آخر چه بودی ار سخنی کارگر شدی

۳

چشم تو گر نبودی بیمار تیر او

چون بردلی زدی هم از انسوبدر شدی

۴

دوش ارزجور تو دلم آهی زدی ز درد

والله که کارو بار تو زیر وزبر شدی

۵

گفتی از آه تو نشود آینه سیاه

غره مشو چنین تو چه دانی مگر شدی

۶

چندین هزار لابه که من میکنم بتو

یارب چه بودی ار دل تو نرمتر شدی

۷

تو خفته ای چو بخت من ایدوست ورنه دوش

زان ناله های زار ترا هم خبر شدی

تصاویر و صوت

نظرات