
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۲۵
۱
امروز چه بودش که ز من روی نهان داشت
سراز چه سبب بر من بیچاره گران داشت
۲
ناکرده گنه باز ز من روی نهان کرد
من هیچ نمیدانم او را که بر آن داشت
۳
یکبار بروی تو نگه کردم وایجان
بنگر که بجان و دل و دیده چه زیان داشت
۴
دل در بر من نیست ندانم که کجا شد
یارب بجهان در دل من نام و نشان داشت؟
۵
دیده چو ترا دید درو لعل برافشاند
معذور همیدارش بیچاره همان داشت
۶
گفتند سر زلف تو دل میبرد از خلق
من در غم دل بودم و او قصد بجان داشت
۷
گردوست همیدارمت این طرفه نباشد
آری بچنین روی ترا دوست توان داشت
۸
زود ازمن و از تو همه این شهر بپرسند
گویند نه این چشم فلانی بفلان داشت
تصاویر و صوت

نظرات