
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۴۶
۱
هیچ کس را هوش عشق تو درسر نشود
کش غم هجر تو با مرگ برابر نشود
۲
نتوان کشت مرا گر طمع وصل کنم
هیچ عاشق بچنین جرمی کافی نشود
۳
جان زمن خواهی ودانی که محابانکنم
بوسه خواهم و دانم که میسر نشود
۴
از دل و دوست بدردم من و میباید ساخت
که کسی از دل و از دوست بداور نشود
۵
صفت درد دل من زسر زلف بپرس
گر ترا از من دلسوخته باور نشود
۶
عاشق روی تو شد دل چه ملامت کنمش
بچنان رخ که تو داری چکندگر نشود
تصاویر و صوت

نظرات
علی احمدی