
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۵۳
۱
نه چون رخ رنگینت گل در چمنی باشد
نه چون بر سیمینت برگ سمنی باشد
۲
روی تو و نام گل نی نی چه حدیثست این
لعل تو و یاد من این خود سخنی باشد
۳
گفتیکه مرا خواهی غم میخورو جان می کن
غم خوردن و جان کندن کار چو منی باشد
۴
زان مهر که بنمودی یکذره نمیبینم
مهرتو بسان صبح خود دم زدنی باشد
۵
گفتم بدهی بوسه آخر من مسکین را
گفتی که دهم آری تا کم دهنی باشد
۶
دل گشت مرا دشمن خود را چه نگه دارم
زان خصم که او با من در پیرهنی باشد
نظرات