
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۵۵
۱
زنجیر چو آنزلف پراکنده نباشد
خورشید چو آنعارض رخشنده نباشد
۲
خورشید که باشد که ترا بنده نباشد
زنجیر چو آنزلف سرافکنده نباشد
۳
روزی که تو برگرد گلت طره فشانی
خورشید که باشد که ترا بنده نباشد
۴
وانجا که نهی ناوک غمزه بکمان در
مه کیست که از تو سپر افکنده نباشد
۵
پیش لب خندان تو گل گرچه بخندد
خود داند کان خنده چو این خنده نباشد
۶
زینگونه بخون ریختن اردست بر آری
ترسم که دگر سال کسی زنده نباشد
۷
زین حسن مشو غره که بازار گل سرخ
بس تیز بود لیکن پاینده نباشد
۸
ببرید سرزلف و سزا کرد و بگفتم
ما را مکش ایزلف که فرخنده نباشد
تصاویر و صوت

نظرات