
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۵۷
۱
مرا گر چون تو جانانی بباید
بجسمم آهنین جانی بباید
۲
عتاب دوست خوش باشد ولیکن
مر آنرا نیز پایانی بباید
۳
مرا لعلت ببوسی وعده دادست
ولیک از زلف فرمانی بباید
۴
دل از درد تو بیمارست و او را
هم از درد تو درمانی بباید
۵
بر آن روی چو ماهت چشم بد را
همی از نیل چوگانی بباید
نظرات