
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۶۰
۱
نگارم عنبر از مه مینماید
ز سنبل شکل خرگه مینماید
۲
رخ همچون مه او در شب زلف
دل گمگشته را ره مینماید
۳
غلام آن رخم کِش خط دمیدست
که اکنون خود یکی ده مینماید
۴
به پیش روی تو مَهْ کیست باری
دم طاوس صد مه مینماید
۵
گل از تو بو برد پس آورد رنگ
ازینش عمر کوته مینماید
۶
خیالت داشت حس العهد آخر
که ما را روی گهگه مینماید
۷
به جانی یک نگه، لیکن به آن شرط
که جان بستاند آنگه مینماید
نظرات