
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۶۷
۱
دل را همه آن ز دست برخیزد
کانگه که ز پا نشست برخیزد
۲
از هجر تو دل درآمدست از پای
تا خود بکدام دست برخیزد
۳
کس با تو شبی ز پای ننشیند
تا از سر هر چه هست برخیزد
۴
هر روز بقصد جان صد عاشق
آن سنبل گل پرست برخیزد
۵
با آن لب چون میت عجب نبود
چشم تو که نیم مست برخیزد
۶
وصل تو گشاده روی بنشیند
چون دید که دل ببست برخیزد
۷
پنجاه دل افکند بیک ساعت
تیری که ترا ز شست برخیزد
تصاویر و صوت

نظرات