جمال‌الدین عبدالرزاق

جمال‌الدین عبدالرزاق

شمارهٔ ۶۹

۱

باز غم تاختن چنان آورد

که دل خسته را بجان آورد

۲

خویشتن در دهان مرگ افکند

هر که نام تو بر زبان آورد

۳

زلفت از حد ببرد جور و جفا

تا مرا باز در فغان آورد

۴

دل برد پای مزد جان خواهد

رسم نوبین که در جهان آورد

۵

آنچه با ما همیکند غم تو

بعبارت نمیتوان آورد

۶

چه کسی با سگم برابر کرد

کاولم لقمه استخوان آورد

۷

از همه خرمی بشستم دست

تا غمت پای در میان آورد

۸

دل چو تو پایمزد کرد بدست

اینهمه درد سر ازآن آورد

تصاویر و صوت

نظرات