
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۷۴
۱
بوئی از بوستان همی آید
راحتی در روان همی آید
۲
بنده باد گشته ام کز وی
بوی زلف فلان همی آید
۳
باز دل بر فصول می پیچد
عشق بر بوی جان همی آید
۴
پیش گلبرگ عارض تو ز شرم
غنچه بسته دهان همی آید
۵
بزر و سیم غره شد نرگس
که چنین سرگران همی آید
۶
رمقی مانده از دل و غم عشق
بتقاضای آن همی آید
۷
غنچه ترتیب مهد می سازد
که صبا ناتوان همی آید
۸
هم ز خنده خجل شود روزی
گل که خنده زنان همی آید
نظرات