جمال‌الدین عبدالرزاق

جمال‌الدین عبدالرزاق

شمارهٔ ۷۷

۱

تو گر سرد چندین بگوئی نشاید

ور آزار دلها بجوئی نشاید

۲

بران کو کهین دوستدار تو باشد

بهر دم بپائی بپوئی نشاید

۳

گهی دوستی گاه دشمن ندانی

که این ده دلی و دوروئی نشاید

۴

ز تو این جفا بر دل عاشق تو

اگر خود همه جان اوئی نشاید

۵

چه سنگین دلی کز چنین گونه مارا

جگر میخوری و نگوئی نشاید

۶

تو ایدل از و خون بخون چند شوئی

اگر دست از وی بشوئی نشاید؟

تصاویر و صوت

نظرات