جمال‌الدین عبدالرزاق

جمال‌الدین عبدالرزاق

شمارهٔ ۷۸

۱

تا خط تو رخت بیرون میکشد

ناله من سر بگردون میکشد

۲

زلف تو همچون مهندس بررخت

هر زمان شکلی دگرگون میکشد

۳

خاک پایت خیمه بر مه میزند

آب چشمم سر بجیحون میکشد

۴

با که داند گفت دل جز با لبت

جورها کز زلف شبگون میکشد

۵

بار تو کش چرخ نتواند کشید

خود نپرسی کاین دلم چون میکشد

۶

از فلک هرگز کشیده کی بود

دل ز هجرت آنچه اکنون میکشد

۷

دل که گفت از غم فشاندم آستین

دامن از هجر تو در خون میکشد

تصاویر و صوت

نظرات