
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۸۴
۱
غمت جز در دل یکتا نگنجد
که رخت عشق در هر جا نگنجد
۲
ندانم از چه خیزد اینهمه اشک
که چندین آب در دریا نگنجد
۳
مرا گفتی که جز من یار داری
تو دانی کاین سخن در ما نگنجد
۴
امید وصل چون در میم گنجد
که میم آنجا همی تنها نگنجد
۵
لبت بی زر مرا بوسی دهد نی
در او این ناز نا زیبا نگنجد
۶
بجانی میدهی بوسی و هم خشم؟
در این سودات این صفرا نگنجد
۷
مرا گفتی که خود ناخوانده آیم
نه در طبع تو ای رعنا نگنجد؟
۸
زمن جان خواستی بستان هم امروز
که در تاریخ ما فردا نگنجد
۹
ازان کوچک دهانت در گمانم
که در وی بوسه گنجد یا نگنجد
تصاویر و صوت

نظرات