
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۸۷
۱
چون رخت مملکت جم نبود
چون لبت معجز خاتم نبود
۲
چون رخت ماه فلک هم نبود
چون توئی در همه عالم نبود
۳
از تو مارا نه سلام و نه پیام
آخر ایدوست کم از کم نبود
۴
غم من جمله ز دل میخیزد
هر که را دل نبود غم نبود
۵
سوی صحرا چه روی جان جهان
باغ چون روی تو خرم نبود
۶
با چنان زلف بنفشه چکنی
کو بدان بوی و بدان خم نبود
۷
لاله گر رنگ بدان میگیرد
تا چو روی تو بود هم نبود
۸
گرچه گلرا دهنی خندانست
چشمش از رشک تو بی نم نبود
نظرات