جمال‌الدین عبدالرزاق

جمال‌الدین عبدالرزاق

شمارهٔ ۹

۱

بیش ازین طاقت هجرانم نیست

برگ این دیده گریانم نیست

۲

دل و جان گرچه عزیزند مرا

نیست در خورد چو جانانم نیست

۳

گفتم از تو سخنی وز من جان

گفت امروز سر آنم نیست

۴

جان زمن بردی و برخواهی گشت

غمم اینست و غم جانم نیست

۵

چند ره توبت کردم که دگر

نبرم نام تو درمانم نیست

۶

دل سرکش که نمیسازد هیچ

آه ازیندل که بفرمانم نیست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
Mehrdad
۱۴۰۰/۰۸/۱۸ - ۰۴:۲۰:۲۰
بیت سوم مصرع دوم به نظرم   گفت امروز سر این و آنم نیست درست تر باشد در بیت چهارم  جان زمن بردی و برنخواهی گشت غمم اینست و رنه غم جانم نیست به نظرم درست تر است با توجه به شعر سعدی که میگوید ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد ترس تنهاییست ورنه بیم رسواییم نیست