
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۱۰۱ - یخ بندی طبع
۱
مرا ایزد تعالی خاطری داد
که دایم با فلک بودی عتابم
۲
بمعنی دادن بکر آنچنان بود
که با او کان معنی بدخطابم
۳
بهر وقتی کزاو کردم سؤالی
نهاده بود صد معنی جوابم
۴
کنون از بخل ممدوحان ممسک
غلط بینم همی با او حسابم
۵
چنان پذرفت رنگ بخل کزوی
بصد اندیشه یک معنی نیابم
۶
زدم سردی این مشتی بخیلان
چنین یخ بندشد طبع چوآبم
۷
در ابر بخل و بی آبی نهان شد
دریغا خاطر چون آفتابم
نظرات