جمال‌الدین عبدالرزاق

جمال‌الدین عبدالرزاق

شمارهٔ ۱۴ - شکایت از حرمان

۱

ایا صدری که خورشید فلک را

به پیش رای تو بر خاک خدست

۲

بدست ظلم از عد تو بندست

بپیش فتنه از حزم تو سدست

۳

سخای تو فزون ازابر و بحرست

عطای تو برون از حصر وعدست

۴

عجب نبود که بخشی و نبخشی

که دریا نیز هم با جزر و مدست

۵

ز بخت خود نه از جود تو بینم

اگر این التماسم مستردست

۶

ز جودت خواستم چیزی محقر

که دانستم که آن معنی معدست

۷

بجهد من نشد آن هم میسر

که نز جدست قسمت ها زجدست

۸

معاذالله که کس در خاطر آرد

که در طبع تو هرگز منع وردست

۹

ولیکن تا همه مردم بدانند

که حرمان من اینجا تا چه حدست

تصاویر و صوت

نظرات