
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۵۳ - عشوه و تمویه
۱
از منت شرم نیامد که پس از چندین مدح
وعده های تو همه عشوه و تمویه بود
۲
مردریگی که مرا خواهی دادن بدو سال
چند محتاج بترویح و بتوجیه بود
۳
من خجل میشوم از هر که بخواند شعرم
تا ازان خواندنش آسایش و ترفیه بود
۴
که چو از اول بر خواند که فی السعد الدین
تا بآخر همه نیز و وله فیه بود
۵
وانگهی زیبد کز خلعت و از بخشش تو
کیسه من تهی و خانه من تیه بود
۶
رایگان مدح تو بر گفتن نز عقل بود
ورچه مدح تو چو تسبیح و چو تنزیه بود
۷
هر چه در مدح تو گویند بدین همت وجود
همچو در حق خدا گفتن تشبیه بود
۸
هان نمیگویم از عهده آن بیرون آی
کاینچنین بیتک ها از پی تنبیه بود
نظرات