
جمالالدین عبدالرزاق
شمارهٔ ۲۳
۱
گفتم که چو فتنه چشم تو خفته بهست
وز سرد سخن لعل تو ناسفته بهست
۲
زین چشم همی سخن نگوید با من
ای بس سخن نغز که ناگفته بهست
نظرات