
جامی
بخش ۱۰ - حکایت آن پیر هشتاد ساله که پیش طبیب رسید و از وی علاج ضعف خود پرسید و جواب دادن طبیب که علاج تو آنست که جوان شوی و از هشتاد به چهل واپس روی
۱
کرد پیری عمر وی هشتاد سال
از حکیمی حال ضعف خود سؤال
۲
گفت دندانم ز خوردن گشته سست
ناید از وی شغل خاییدن درست
۳
چون نگردد لقمه نرمم در دهان
هضم آن بر معده می آید گران
۴
هضم در معده چو باشد ناتمام
قوت اعضا چه سان بخشد طعام
۵
منتی باشد ز تو بر جان من
گر بری این سستی از دندان من
۶
گفت با آن پیر دانشور حکیم
کای دلت از محنت پیری دو نیم
۷
چاره ضعفت پس از هشتاد سال
جز جوانی نیست وان باشد محال
۸
رسته دندان تو گردد قوی
گر ازین هشتاد چل واپس روی
۹
لیک چون واپس شدن مقدور نیست
گر به این سستی بسازی دور نیست
۱۰
چون اجل از تن جدایی بخشدت
از همه سستی رهایی بخشدت
تصاویر و صوت

نظرات
سام