
جامی
بخش ۱۲ - حکایت مجنون که در بادیه از انگشت قلم کرده بر تخته ریگ چون رمالان رقمی می زد گفتند این نوشتن چیست و این نوشته برای کیست گفت این نام لیلی است که به نوشتن آن می نازم چون او به دست نیست با نام او عشق می بازم
۱
دید مجنون را یکی صحرا نورد
در میان بادیه بنشسته فرد
۲
ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم
می زند حرفی به دست خود رقم
۳
گفت ای مفتون شیدا چیست این
مینویسی نامه سوی کیست این
۴
هر چه خواهی در سوادش رنج برد
تیغ صرصر خواهدش حالی سترد
۵
کی به لوح ریگ باقی ماندش
تا کسی دیگر پس از تو خواندش
۶
گفت شرح حسن لیلی میدهم
خاطر خود را تسلی میدهم
۷
مینویسم نامش اول وز قفا
مینگارم نامه عشق و وفا
۸
نیست جز نامی ازو در دست من
زان بلندی یافت قدر پست من
۹
ناچشیده جرعهای از جام او
عشقبازی میکنم با نام او
تصاویر و صوت


نظرات
مجتبی گودرزی
افق
azad maldar
نیما
Ario
حسین جوکار
مقصود لبیب
حیدر محمدنژاد