جامی

جامی

بخش ۴۲ - تأثیر کردن حیله های ابسال در سلامان و مایل شدن به سوی وی

۱

چون سلامان با همه حلم و وقار

کرد در وی عشوهٔ ابسال کار،

۲

در دل از مژگان او، خارش خلید

وز کمند زلف او، مارش گزید

۳

ز ابروانش طاقت او گشت طاق

وز لبش شد تلخ، شهدش در مذاق

۴

نرگس جادوی او خوابش ببرد

حلقهٔ گیسوی او تابش ببرد

۵

اشک او از عارضش گل‌رنگ شد

عیشش از یاد دهانش تنگ شد

۶

دید بر رخسار او خال سیاه

گشت از آن خال سیه حالش تباه

۷

دید جعد بیقرارش بر عذار

ز آرزوی وصل او، شد بیقرار

۸

شوقش از پرده برون آورد، لیک

در درون اندیشه‌ای می‌کرد نیک

۹

که مبادا گر چشم طعم وصال

طعم آن بر جان من گردد وبال

۱۰

آن نماند با من و، عمر دراز

مانم از جاه و جلال خویش باز

۱۱

دولتی کن مرد را جاوید نیست

بخردان را قبلهٔ امید نیست

تصاویر و صوت

مثنوی هفت اورنگ (جلد اول) - زیر نظر دفتر میراث مکتوب - نور الدین عبدالرحمان بن احمد جامی - تصویر ۴۲۰

نظرات