جامی

جامی

بخش ۵۱ - حکایت روباه و روباه بچه

۱

گفت با روباه بچه مادرش

چون به باغ میوه آمد رهبرش

۲

میوه چندان خور که بتوانی به تگ

رستگاری یافتن ز آسیب سگ

۳

گفت ای مادر چو بینم میوه را

کی توانم کار بست این شیوه را

۴

حرص میوه پرده هوشم شود

وز گزند سگ فراموشم شود

تصاویر و صوت

مثنوی هفت اورنگ (جلد اول) - زیر نظر دفتر میراث مکتوب - نور الدین عبدالرحمان بن احمد جامی - تصویر ۴۲۵

نظرات