
جامی
بخش ۶۴ - رسیدن سلامان پیش شاه و اظهار شفقت نمودن شاه با وی
۱
چون پدر روی سلامان را بدید
وز فراق عمر کاه او رهید
۲
بوسه های رحمتش بر فرق داد
دست مهر از لطف بر دوشش نهاد
۳
کای وجودت خوان احسان را نمک
چشم انسان را جمالت مردمک
۴
روضه جان را نهال نوبری
آسمان را آفتاب دیگری
۵
باغ دولت را گل نوخاسته
برج شاهی را مه ناکاسته
۶
عرصه آفاق لشکرگاه توست
سرکشان را روی در درگاه توست
۷
پای تا سر لایق تختی و تاج
نیست تخت و تاج را بی تو رواج
۸
تاج را مپسند بر فرق خسان
تخت را در زیر پای ناکسان
۹
ملک ملک توست بستان ملک خوش
ملک را بیرون مکن از سلک خویش
۱۰
دست ازین شاهد که داری بازکش
شاهی و شاهد پرستی نیست خوش
۱۱
دور کن حینای این شاهد ز دست
شاه باید بود یا شاهد پرست
نظرات