جامی

جامی

بخش ۹ - در صفت ضعف و پیری و سد باب منفعت گیری

۱

عمرها شد تا درین دیر کهن

تار نظمم بسته بر عود سخن

۲

هر زمان از نو نوایی می زنم

دم ز دیرین ماجرایی می زنم

۳

رفت عمر و این نوا آخر نشد

کاست جان وین ماجرا آخر نشد

۴

پشت من چون چنگ خم گشت و هنوز

هر شبی در ساز عودم تا به روز

۵

عود ناساز است و کرده روزگار

دست مطرب را ز پیری رعشه دار

۶

نغمه این عود موزون چون بود

لحن این مطرب به قانون چون بود

۷

وقت شد کین عود را خوش بشکنم

بهر بوی خوش در آتش افکنم

۸

خام باشد عود را ناخوش زدن

خوش بود در عود خام آتش زدن

۹

بو که عطر افشان شود این عود خام

عقل و دین را زان شود خوشبو مشام

۱۰

عقل و دین را تقویت دادن به است

زانکه این تن روی در سستی نه است

۱۱

رخنه ها در رسته دندان فتاد

کی توان بر خوردنی دندان نهاد

۱۲

هم قواطع از بریدن کند گشت

هم طواحن ز آرد کردن در گذشت

۱۳

خوردنم می باید اکنون طفل سان

نان خاییده به دندان کسان

۱۴

قامتم شد کوز و ماندم سر به پیش

گشته ام مایل به سوی اصل خویش

۱۵

مادرم خاک است و من طفل رضیع

میل مادر نیست از طفلان بدیع

۱۶

زود باشد کآرمیده ز اضطراب

در کنار مادر افتم مست خواب

۱۷

از دو چشم من نیاید هیچ کار

از فرنگی شیشه ناکرده چهار

۱۸

درد پا تا گشت همزانوی من

شد پس زانو نشستن خوی من

۱۹

پای من در خاستن باشد زبون

تا نگردد ساعدم تن را ستون

۲۰

این خلل ها مقتضای پیری است

وای آن کو مبتلای پیری است

۲۱

هر خلل کز پیری افتد در مزاج

نیست مقدور طبیب آن را علاج

تصاویر و صوت

مثنوی هفت اورنگ (جلد اول) - زیر نظر دفتر میراث مکتوب - نور الدین عبدالرحمان بن احمد جامی - تصویر ۳۹۶

نظرات

user_image
سعید
۱۴۰۰/۰۲/۱۳ - ۱۲:۱۹:۴۷
در بیت زیر بجای ناکرده من تا گشته رو دیدماز دو چشم من نیاید هیچ کاراز فرنگی شیشه ناکرده چهار