
جامی
بخش ۷۸ - مناجات در طلب حیا از نقایص بشریت و تحقیق به خصایص حریت
۱
ای اولی اجنحه مرغان سر خویش
برده از شرم تو زیر پر خویش
۲
کار آدم ز حیایت شده سخت
ستر خود ساخته از برگ درخت
۳
شب ز انجم نظر افروخته ایست
چشم خجلت به زمین دوخته ایست
۴
صبحدم گرد درت کار سپهر
اشکریزی بود از گرمی مهر
۵
بنده جامی که کمین بدنه توست
در ره عجز سرافکنده توست
۶
چون مه آورده رخ اندر کمی است
حلقه گشته به در محرمی است
۷
محرم حلقه رازش گردان
وز در بیهده بازش گردان
۸
گر بود حرص و هوا را بنده
ساز ازان بندگیش شرمنده
۹
چون به شرمندگی افتاده شود
هر چه شرم آرد ازان ساده شود
۱۰
زن رقم بر ورق سادگیش
حرف آزادی و آزادگیش
تصاویر و صوت

نظرات