
جامی
بخش ۱ - آغاز
۱
الهی غنچه امید بگشای
گلی از روضه جاوید بنمای
۲
بخندان از لب آن غنچه باغم
وز این گل عطر پرور کن دماغم
۳
درین محنت سرای بی مواسا
به نعمت های خویشم کن شناسا
۴
ضمیرم را سپاس اندیشه گردان
زبانم را ستایش پیشه گردان
۵
ز تقویم خرد بهروزیم بخش
بر اقلیم سخن فیروزیم بخش
۶
دلی دادی ز گوهر گنج بر گنج
ز گنج دل زبان را کن گهر سنج
۷
گشادی نافه طبع مرا ناف
معطر کن ز مشکم قاف تا قاف
۸
ز شعرم خامه را شکر زبان کن
ز عطرم نامه را عنبر فشان کن
۹
سخن را خود سرانجامی نمانده ست
وز آن نامه بجز نامی نمانده ست
۱۰
درین خمخانه شیرین فسانه
نمی یابم صدایی زان ترانه
۱۱
حریفان باده ها خوردند و رفتند
تهی خم ها رها کردند و رفتند
۱۲
نبینم پخته ای زین بزم و خامی
که باشد بر کفش زان باده جامی
۱۳
بیا جامی رها کن شرمساری
ز صاف و درد پیش آر آنچه داری
تصاویر و صوت

نظرات