
جامی
بخش ۴ - دست برداشتن به مناجات به دستیاری ارباب حاجات
۱
خداوندا ز هستی ساده بودیم
ز بیم نیستی آزاده بودیم
۲
نخست از نیست ما را هست کردی
به قید آب و گل پابست کردی
۳
ز ضعف ناتوانایی رهاندی
ز نادانی به دانایی رساندی
۴
فرستادی به ما روشن کتابی
به امر و نهی فرمودی خطایی
۵
میان نیک و بد تخلیط کردیم
گهی افراط و گه تفریط کردیم
۶
ره فرمودنی ها کم سپردیم
به نافرمودنی ها پا فشردیم
۷
تو نگذشتی ز دستور عنایت
نپوشیدی ز ما نور هدایت
۸
بر آن نور از تو گیرم پوششی نیست
چه حاصل زان چو از ما کوششی نیست
۹
ز ناکوشیدن خود در خروشیم
بده توفیق کوشش تا بکوشیم
۱۰
چو دانا همچو نادان گشته غرق است
ز دانش تا به نادانی چه فرق است
۱۱
ز دستان های نفس ناخوش آهنگ
مکن بر ما ره حسن عمل تنگ
۱۲
در آن تنگی که ما باشیم و آهی
ز رحمت سوی ما بگشای راهی
۱۳
ازان ره خوان سوی درگاه ما را
به ایمان بر برون همراه ما را
نظرات
محمدقوی کوشان
nabavar