
جامی
بخش ۵۷ - ندبه حکیم اول
۱
یکی گفت وقت است ای هوشیار
که گیریم از حال شاه اعتبار
۲
ببینیم کایام با او چه کرد
سپهر کج اندام با او چه کرد
۳
فلک تاج دولت ربود از سرش
لباس بزرگی کشید از برش
۴
هر آن سختیی کز سرای درشت
ز اقبال دولت بر او داشت پشت
۵
کنون رو به سوی وی آورده است
به پای سریرش پی آورده است
۶
هر آسانیی کز مدار سپهر
نمود اندر ایام شاهیش چهر
۷
کنون روی اقبال ازو تافته ست
به تیغ غمش زهره بشکافته ست
۸
ازان بخت بیدار از اینسان که خفت
سزد گر کند مرد دانا شگفت
۹
چنین کز شکر خنده اش لب جداست
به خون گر بگریند بر وی رواست
۱۰
ولی گل چو صرصر ز شاخش ربود
بر او گریه ز ابر بهاران چه سود
تصاویر و صوت

نظرات